لایو 3 شنبه 30 آذر ماه (شب یلدا)

با موضوع ؛

( "و خداوند وعده داد سالهایی که ملخ ها از تو خورده اند را به تو باز می گردانم " یعنی چه؟!)

شما هم توانید در مورد این مطلب نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

  • profile_pic
    علیرضا داوری
    ۱۴۰۰/۱۰/۱۳ ۰۰:۵۷
    واقعا سپاسگزارم خیلی منتظرش بودم لذت بردم ممنون خدا قوت
  • profile_pic
    کاوه فرخی
    ۱۴۰۰/۱۰/۱۶ ۱۲:۲۸
    با سلام به معلم آگاهی ، تمام صحبت هایی که میگید ، خیلی از مقاطع زندگی ام منو رو دوباره برای من بازخوانی می کنه و انگار من خیلی از شرایط رو فراموش کرده بودم و دوباره داره مرور میشه ، من اینجور برداشت کردم که ی مدتی اونقدر ذهن من بخاطر تضادها ، شرایط ، ادم ها ، شرایط مالی اونقدر قضاوت کرده ، اونقدر تفسیر کرده ، اونقدر برچسب زده ، که قسمت روحانی وجود من پنهان و مخفی شده ، و هر چه که من می بینم و تجربه می کنم همون غول ذهن من هست که اونقدر تکرار شده که من به اشتباه دبگه باورش کردم و فک کردم زندگی همینه و غیر این نیست ، ولی با شنیدن این گفته ها و خصوصا این جملات که تمام اتفاقات زندگی من ، داره منو آماده می کنه ، تمام جاهایی که بهم گفتن ضعیفی ، تمام ضررهای مالی ام ، اون شرایط کودکی ام ، اینکه از دنیا جدا موندم و...... ی دلیل داره ، ی زمانبندی داره ، داره به من میگه این نداشته هام ، این نشدن ها ، فقط تنها برای قوی تر کردن نجواهای ذهنی منه ، یا شاید ی برنامه دیگه ای باشه من خبر ندارم ، من آگاه نیستم . من هنوز اونجور درکش نکردم . معلم عزیزم این دو روز صبح که از خواب بیدار میشم دوباره یچیزی به من گفت بیام دوباره لایوهات رو ببینم، چون که دقیقا دقیقا موضوع همون ایمان و اعتقاده ، اگر به یزدان پاک اگر ایمان داشتم با اون شدت و حدت ، صبح مثل نوزادی که مشتاق نوشیدن شیره ، برای دیدن و گوش کردن لایوهات بیدار میشدم و این عطش من ، من رو میسازه .شاید همین جملات که مینویسم خودش نشونه ای بشه برای فردای من که به خودم بگم من اونروز ی چیزایی رو دیدم و درک کردم شاید شرایط فعلی ام مورد خواسته ام نبود . راهت به نور
    • profile_pic
      پشتیبانی گروه های آموزشی
      ۱۴۰۱/۰۱/۱۵ ۱۴:۴۷

      کاوه فرخی: با سلام به معلم آگاهی ، تمام صحبت هایی که میگید ، خیلی از مقاطع زندگی ام منو رو دوباره برای من بازخوانی می کنه و انگار من خیلی از شرایط رو فراموش کرده بودم و دوباره داره مرور میشه ، من اینجور برداشت کردم که ی مدتی اونقدر ذهن من بخاطر تضادها ، شرایط ، ادم ها ، شرایط مالی اونقدر قضاوت کرده ، اونقدر تفسیر کرده ، اونقدر برچسب زده ، که قسمت روحانی وجود من پنهان و مخفی شده ، و هر چه که من می بینم و تجربه می کنم همون غول ذهن من هست که اونقدر تکرار شده که من به اشتباه دبگه باورش کردم و فک کردم زندگی همینه و غیر این نیست ، ولی با شنیدن این گفته ها و خصوصا این جملات که تمام اتفاقات زندگی من ، داره منو آماده می کنه ، تمام جاهایی که بهم گفتن ضعیفی ، تمام ضررهای مالی ام ، اون شرایط کودکی ام ، اینکه از دنیا جدا موندم و...... ی دلیل داره ، ی زمانبندی داره ، داره به من میگه این نداشته هام ، این نشدن ها ، فقط تنها برای قوی تر کردن نجواهای ذهنی منه ، یا شاید ی برنامه دیگه ای باشه من خبر ندارم ، من آگاه نیستم . من هنوز اونجور درکش نکردم . معلم عزیزم این دو روز صبح که از خواب بیدار میشم دوباره یچیزی به من گفت بیام دوباره لایوهات رو ببینم، چون که دقیقا دقیقا موضوع همون ایمان و اعتقاده ، اگر به یزدان پاک اگر ایمان داشتم با اون شدت و حدت ، صبح مثل نوزادی که مشتاق نوشیدن شیره ، برای دیدن و گوش کردن لایوهات بیدار میشدم و این عطش من ، من رو میسازه .شاید همین جملات که مینویسم خودش نشونه ای بشه برای فردای من که به خودم بگم من اونروز ی چیزایی رو دیدم و درک کردم شاید شرایط فعلی ام مورد خواسته ام نبود . راهت به نور

      سلام الهی شکر درود بر شما و اگر دوره ای رو تهیه کردین و سوالی داشتین لطفا سوالتون رو تو گروه آموزشی دوره بپرسید تا استاد پاسخ بدن
پیام به واتس اپ